ناشناخته های فرازمینی = U.F.O... بشقاب پرنده ها...دوایر گندم

برای ادامه کار وبلاگ نیاز به انتقدات و نظرات و پشتیبانیتان داریم

ناشناخته های فرازمینی = U.F.O... بشقاب پرنده ها...دوایر گندم

برای ادامه کار وبلاگ نیاز به انتقدات و نظرات و پشتیبانیتان داریم

۵۳- ببین ----->

 

دیگر اخبار از این وب سایت :

محمدعلی شمس الدینی جانشین کلانتری 13 بخش راور کرمان که از شاهدان عینی حادثه صبح دیروز بود به خبرنگار اعتماد گفت؛ ساعت 30/6 صبح چهارشنبه در حالی گشت زنی در منطقه بودیم که ناگهان نوری در آسمان مشاهده کردیم بلافاصله از اتومبیل پیاده شدیم در همین موقع شدت نور به حدی رسید که تا شعاع 40 یا 50 کیلومتری را کاملاً روشن کرد. 3 یا 4 تکه نورانی ناپیوسته کنار هم بود. درختی کمک شیفت مرکز فرماندهی و کنترل عملیات نیروی انتظامی راور نیز در این باره گفت؛ ساعت 20/6 تا 30/6 صبح نزدیک روستای راور تقریباً بین مرز راور با کوه های هزار، نور بسیار زیادی مشاهده شد و زمین به شدت لرزید و تقریباً تمام اهالی روستاهای منطقه کوه کوشا آن را حس کردند.یکی از اهالی روستای باغویه از توابع راور نیز در این باره گفته ما وقتی به آسمان نگاه کردیم 3 نور ممتد یکی قرمز رنگ و 2 نور دیگر صورتی و سفید رنگ مشاهده کردیم که همراه با توده یی ابرمانند در آسمان جریان داشت. اما این نور به طرف زمین نمی آمد و ما برخورد هیچ شیء یا سنگی را به زمین ندیدیم.برخی از اهالی جوپار استان کرمان نیز گفتند حدود ساعت 30/6 صبح دیروز ابتدا نور شدیدی را مشاهده کرده و سپس صدای انفجار را در آسمان شنیده اند.به گفته آنها، دود سفیدی به مدت چند دقیقه بعد از انفجار در آسمان ارتفاعات لاله زار بافت دیده می شد...

دیگر اخبار از این وب سایت :

منجمان سیاره ای را در خارج از منظومه شمسی ردیابی کرده اند که بیش از هر سیاره خارجی دیگری که تا به امروز کشف شده به زمین شباهت دارد؛ کره ای که امکان دارد آب بر سطح آن جاری باشد.

این سیاره در مدار ستاره کم فروغی به نام "Gliese 581" که فقط 20 سال و شش ماه نوری از زمین فاصله دارد در صورت فلکی "میزان" (Libra) کشف شده است.

دانشمندان این کشف را با کمک تلسکوپ 6/3 متری "اسو" (رصدخانه جنوبی اروپایی) انجام داده اند.

آنها می گویند دمای ملایم سطح سیاره بدان معنی است که هرگونه آبی در آن احتمالا در حالت مایع وجود دارد و این موضوع شانس وجود حیات در آن را افزایش می دهد.

استفان اودری از رصدخانه ژنو که نویسنده اصلی مقاله ای علمی در این باره است می گوید: "ما تخمین زده ایم که میانگین دمای این 'ابرزمین' چیزی میان صفر و 40 درجه سانتیگراد باشد، و بنابراین آب در آن در حالت مایع خواهد بود."

"به علاوه، شعاع آن تنها باید یک و نیم برابر شعاع زمین باشد، و مدل ها پیش بینی می کند که این کره یا سنگی است - مثل زمین - یا پوشیده از اقیانوس ها."

خاویر دلفوسه، از اعضای تیم محققان دانشگاه گرنوبل، افزود: "همانطور که می دانیم آب برای وجود حیات اهمیت اساسی دارد."

به اعتقاد وی این سیاره ممکن است به هدف خیلی مهمی برای ماموریت های آینده فضایی جهت یافتن زندگی فرازمینی بدل شود.

در اینگونه ماموریت ها تلسکوپ هایی در فضا قرار داده خواهد شد که می توانند "نشانه های" نوری گویای وجود فرآیندهای بیولوژیکی را ردیابی کنند.

این رصدخانه های فضایی در پی ردیابی آثار گازهای جوی مانند متان و حتی نشانگرهای کلوروفیل، رنگدانه های گیاهان زمینی که نقشی حیاتی در فتوسنتر بازی می کنند، برخواهند آمد.

ردیابی 'غیرمستقیم'

این سیاره خارجی کوچکترین سیاره یافت شده تا به امروز است و ظرف تنها 13 روز یک دور کامل حول ستاره مرکزی می گردد.

در اصطلاح منجمان به سیاراتی که حول سایر ستاره ها غیر از خورشید می گردند سیاره خارجی گفته می شود.

فاصله این سیاره از ستاره مرکزی چهارده بار کمتر از فاصله زمین از خورشید است.

با این حال با توجه به اینکه این ستاره مرکزی کوچکتر و سردتر - و در نتیجه کم فروغ تر - از خورشید است، سیاره مورد نظر در "ناحیه قابل سکونت" اطراف آن، یعنی ناحیه ای که آب می تواند در آن به صورت مایع باشد قرار دارد.

 

منظومه گلیس 581 توسط رصدخانه جنوبی اروپایی (European Southern Observatory) در لا سیلا واقع در کویر آتاکاما شناسایی شد.

پژوهشگران برای این اکتشاف، از یک ابزار بسیار حساس که می تواند تغییرات بی نهایت کوچک در شتاب یک ستاره هنگام کشیده شدن توسط نیروی گرانش سیاره ای در آن اطراف را اندازه گیری کند استفاده کردند.

منجمان هنوز مجبور به توسل به این شیوه ها هستند زیرا تلسکوپ های فعلی قادر به عکس گرفتن از اجرام آسمانی خیلی دوردست و کم فروغ مانند سیارات خارجی نیستند، به ویژه اگر در نزدیکی ستاره ای درخشان قرار داشته باشند.

تاکنون وجود سه سیاره در منظومه گلیس 581 استنباط شده است. به غیر از "اَبَر زمین" دو سیاره دیگر یکی 15 برابر زمین و دیگری 8 برابر زمین در این منظومه وجود دارد.

کشف تازه باعث هیجان زیادی میان دانشمندان شده است.

از میان 200 سیاره خارجی که تاکنون کشف شده، شمار بسیار زیادی از آنها غول های گازی از نوع مشتری هستند که دمای آنها به علت نزدیکی به خورشیدهای داغ، بسیار بالاست.

الیسون بویل، مسئول بخش نجوم در موزه علوم لندن در مورد این اکتشاف گفت: "از همه سیاراتی که تاکنون در اطراف سایر ستاره ها پیدا کرده ایم، این یکی طوری به نظر می رسد که گویی حاوی مخلفات لازم برای حیات باشد."

"فاصله اش از ما 20 سال نوری است یعنی به این زودی ها به آن پا نخواهیم گذاشت و باید منتظر انوع تازه فناوری های رانشی که می تواند در آینده تغییر کند باشیم. و واضح است که تلسکوپ های قدرتمندی را بر آن متمرکز خواهیم کرد تا ببینیم چه می توانیم رؤیت کنیم."

"اینکه آیا جای دیگری (غیر از زمین) زندگی وجود دارد یا نه سوالی اساسی است که همه ما می پرسیم."

۵۲- پیامی برای فرازمینی‌ها :

پیامی برای فرازمینی‌ها

بنی‌آدم اعضای یکدیگرند  - که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار  -  دگر عضوها را نماند قرار

آیا می‌دانستید این شعر شیخ اجل-سعدی شیرازی- سوار بر کاوشگر فضایی ویجر سالهاست که در فضا طی طریق می‌کند و هم‌اکنون به خارج از منظومه خورشیدی رسیده است؟!

30 سال از زمانی که کاوشگرهای بین ستاره‌ای ویجر 1 و 2 در سال 1977 به فضا پرتاب شدند می‌گذرد ، هر دوی این کاوشگرها یک صفحه طلایی خاص را با خود حمل می‌کنند ، دیسک گرامافونی که حاوی موسیقی‌ و عکس‌هایی از زمین است که نشاندهنده گونه گونی حیات و فرهنگ در زمین به موجودات هوشمند فرازمینی است.

با اینکه در هر ساعت این کاوشگرها 38 هزار مایل از زمین دور می‌شوند ، ناسا تخمین می‌زند که 40 هزار سال طول می‌کشد که ویجرها به  نزدیک‌ترین منظومه ستاره‌ای از ما با فاصله 1.7 سال نوری برسند. ویجر 2 هم‌‌اکنون 7.68 میلیارد مایل از زمین فاصله دارد و هنوز هم اطلاعات علمی برای ما می‌فرستد.

در زمان پرتاب کاوشگرهای ویجر 1 و 2 ، کمیته‌ای به رهبری کارل ساگان از دانشگاه کورنل برای تعیین اینکه در این دیسک چه چیزهایی باید قرار بگیرند تشکیل شد و حاصل کار این کمیته یک دیسک با محتوای قابل توجه است.

 

 

محتوای دیسک : در صفحه‌ای 12 اینچی مسی با روکش طلا چکیده‌ای از فرهنگ و آثاری از حیات گونه‌های مختلف قرار داده شده است:

- 115 عکس که البته به صورت آنالوگ هستند. این عکس‌ها را می‌توانید در اینجا ببینید.

- اصواتی از زمین : از رعد و برق گرفته ، تا صدای گریه یک شیرخوار ، صدای یک وال ، رعد و برق ، صدای برخورد امواج به ساحل ، صدای قلب انسان و گام برداشتنش و ... آنها را می‌توانید از اینجا دانلود کنید و گوش کنید.

- موسیقی‌های منتخب از فرهنگ‌ها و نواحی مختلف (90 دقیقه) : موسیقی‌های مختلفی از باخ و بتهوون تا لوئیس آرمسترانگ و چاک بری در دیسک گنجانده شده‌اند. موسیقی‌ها متعلق به فرهنگ‌ها و کشورهای مختلف هستند : چین ، ژاپن ، آذربایجان ، اندونزی ، مکزیک ، پرو ، بلغارستان ، سنگال و ...

 

- سلام و خوشامدگویی به 55 زبان: جالب است که بدانید این خوشامدگویی‌ها با زبان آکادی که در سومر 6 هزار سال پیش صحبت می‌شد شروع می‌شود و به زبان Wu یک لهجه چینی ختم می‌شود.
به سلام فارسی که با شعر سعدی دنبال می‌شود

 

 

روی کاور این صفحه به صورت تصویری اطلاعاتی در مورد چگونگی باز کردن دیسک و دیدن تصویرهایش ، موقعیت زمین در کهکشان و همچنین طول مدت یک ثانیه داده شده است.

البته به نظر می‌رسد این کار بیشتر یک اقدام سمبولیک باشد ، چرا که با توجه به اندازه کوچک کاوشگرها در مقایسه با فضای بین ستاره‌ای ، بسیار بعید است حتی در صورت وجود حیات فرازمینی ، این دیسک‌ها پیدا شوند ، حتی در صورتی که موجودات فرازمینی این دیسک‌ها را پیدا کنند ، با توجه به گذشت زمان زیاد آنها جنبه تاریخی خواهند داشت و به علاوه ممکن است آنها زمانی پیدا شوند که دیگر نشانی از حیات در زمین نباشد.

سال 2006 کاوشگرهای ویجر 1 و 2 به طور کامل از منظومه شمسی خارج شدند ، آنها بعد از از کاوشگرهای پایونیر 1 و 2 ، سومین و چهارمین وسیله دست‌ساخته بشر هستند که از منظومه خورشیدی خارج می‌شوند.

پاییونیر 1 و 2 هم که در سال 1972 با فاصله چند روز از هم به فشا پرتاب شدند ، به نوبه خود ، پلاک‌های آلومینیومی با روکش طلا داشتند که اطلاعاتی در مورد سال ساخت و نوع بشر بر روی خود دارد.

ایده قرار دادن پیام‌هایی برای موجودات هوشمد فرازمینی نخستین بار به وسیله «اریک بورگس» داده شد ، این ایده به دکتر کارل ساگان دانشمند مشهور ناسا منتقل شد ، دکتر ساگان خود قبلا مقاله‌ای درباره ارتباط برقرار کردن با فرازمینی‌ها نوشته بود و از این ایده به شدت استقبال کرد.

سرانجان ناسا با این طرح موافقت کرد و سه هفته به وی فرصت داد تا پلاکی را طراحی کند. ساگان با همکاری فرانک دریک ، پلاک را طراحی کردند ، ‌البته طراحی هنری این پلاک را همسر کارل سیگان - لیندا سالزمن- انجام داد.

 

کارل ساگان

این پلاک 22.9 سانتیمتر طول و 15.2 سانتیمتر عرض و 1.27 میلیمتر ضخامت دارد

سعی شده بود در این پلاک به صورت مختصر و مفید اطلاعاتی در مورد زمین داده شود ، در بالا و سمت چپ پلاک به صورت شماتیک تصویری از عنصر هیدروژن ، فراوان‌ترین عنصر در گیتی دیده می‌شود.

درسمت راست ، تصویری از یک مرد و زن برهنه را در کنارهم می‌بنیم ، طول قامت متوسط یک زن -168 سانتیمتر - هم در کنار زن اشاره شده است . به علاوه در پشت سر تصویر زن و مرد شمایی از خود کاوشگر دیده می‌شود تا با مقایسه با اندازه کاوشگر پایونیر ، موجود هوشمند غیرزمینی ، به اندازه قامت انسان‌ها پی ببرد.

مرد ، دست راست خود را به نشانه خوش‌آمدگویی بالا برده است. ابتدا ساگان قصد داشت تصویر انسان‌ها را در حال دست دادن به هم در پلاک نشان بدهد ، ولی بعدا به تصور اینکه فرازمینی‌ها فکر می‌کنند ، دو انسان مرد و زن ، یک موجود هستند ، از این کار منصرف شد.

در سمت چپ تصویر موقعیت خورشید نسبت به کهکشان و 14 تپ‌اختر دیده می‌شود. ( تپ‌اخترها یا پالسارها ستاره‌های نوترونی چرخنده هستنده که از خود به صورت متناوب امواج رادیویی ساطع می‌کنند.)

در پایین تصویر هم ، سیارات منظومه شمسی و کره زمین به عنوان سومین سیاره این منظومه نسبت به خورشید ، دیده می‌شود.

البته همه واکنش مثبتی نسبت به این پلاک نداشتند ، خیلی‌ها از اینکه انسان‌ها در این پلاک برهنه به تصویر کشیده بوند ، اعتراض کردند ، «شیکاگو سان تریبون» عکس این پلاک را برای پنهان کردن برهنگی ، روتوش کرد ، «لوس آنجلس تایمز» نامه‌های اعتراضی از خوانندگان خود دریافت کرد که در آن خوانندگان ساخت این پلاک ها را نوعی هدر دادن مالیات شهروندان ‌می‌دانستند...

۵۱- آسمان شب :

 

برگرفته شده از سایت رسمی برنامه آسمان شب (شبکه ۴) :

نگارش یافته توسط میلاد جبوری عباسی  

 

آیا در کرات دیگر حیات وجود دارد؟ این سوالی است که سالها ذهن دانشمندان را به خود مشغول داشته است و دانشمندان زیادی در تلاش اند که پاسخی برای آن بیابند. اما برای پاسخ به این پرسش باید ابتدا معنی حیات را بدانیم.

از نظر ما انسانها حیات به معنی وجود شرایط حاکم بر زمین (که همانا وجود آب و اکسیژن ) است. اما این پندار قدیمی که گویا زندگی تنها تحت شرایطی شبیه به شرایط حاکم بر کره زمین می تواند وجود آید نادرست و غیر علمی است. واقعیت آن است که حتی بر روی کره زمین هم موجوداتی زندگی می کنند که نیازی به اکسیژن ندارند. این نوع موجودات را باکتری های غیر هوازی می نامند. مقدار معینی اکسیژن برای این باکتری ها حکم زهر را دارد و کشنده است. یا به عنوان مثال کاملا" منطقی به نظر می رسد که اگر تصور کنیم که آب شدیدا" رادیواکتیو سترون و عاری از هر گونه زندگی است. اما حقیقت آن است که انواعی از باکتری ها قادرند خود را با این آب مرگبار که در اطراف هسته راکتورهای اتمی جاری است وفق داده و سازگار با آن به زندگی ادامه دهند.

آزمایشی که دکتر زیگل دانشمند آلمانی انجام داده همناک و شگفت آور است. دکتر زیگل در آزمایشگاه خود شرایطی کاملا" شبیه به شرایط موجود در جو سیاره مشتری ایجاد نمود و در این محیط مرگ آور که هیچ گونه شباهتی با محیط های مناسب برای ایجاد و رشد و زندگی بنابه تعریف رایج و مرسوم آن ندارد انواعی از باکتری ها و قارچها پرورش داد و عجیب آنکه آمونیاک و متان و هیدروژن این باکتری ها و قارچها را نابود نکرد . آزمایشهای پروفسور هینتون و دکتر بلوم از دانشگاه بریستول انگلستان نیز به نتایج حیرت انگیز مشابهی منجر گردید. این دو دانشمند لارو نوعی پشه را ساعتها در دمایی حدود یکصد درجه سانتیگراد حرارت داده و سپس آنها را بلافاصله در هلیوم مایع که برودتی معادل برودت خلاء کیهانی دارد غوطه ور ساختند. دانشمندان آنگاه لارو پشه ها را در معرض اشعه پر انرژی قرار داده و در آخر دوباره آنها را به محیط عادی زندگی خود برگرداندند. آنچه غیر ممکن به نظر می رسید عملی شد. لاروها روال عادی و بیولوژیک زندگی خود را از سر گرفتند و پس از مدتی پشه های سالمی از این لاروها بیرون آمدند. ما باکتری هایی را می شناسیم که در دهانه آتشفشان و در مجاورت گدازه ها زندگی می کنند و باکتری های دیگری را سراغ داریم که از سنگ تغذیه می کنند و نیز انواعی را می شناسیم که آهن تولید می نمایند. انبوه سوالات بدون پاسخ بی وقفه در حال افزایش است.

آزمایشهای فراوانی در مراکز مختلف علمی در حال انجام است که روز به روز بر ادله و براهینی که نشان می دهد زندگی به هیچ وجه به شرایط حاکم بر سیاره ما وابسته نیست افزوده می گردد. ما قوانین و شرایط زندگی بر روی کره زمین را طی قرنهای متمادی بنیان و لازمه حیات پنداشته و کره زمین را مرکز خلقت و زندگی به حساب آورده ایم. باور عمیق به این پندار دورنمای شناخت بشر را کدر و معوج ساخته است. اعتقاد به این فرضیه افق دید کاشفین و پژوهشگران را محدود ساخته و آنها را وادار کرده است تا کائنات لایتناهی را با معیارها و سیستم فکری ویژه ما انسانها مورد بررسی قرار دهند. از سوی دیگر نحوه تفکر ما به سایر جانداران بدان معنی است که قبول کنیم موجودات هوشمند ساکن بر روی یک سیاره دیگر نیز به نوبه خود حق دارند شرایط زندگی خود را تنها معیار و محور حیات بدانند. به عنوان مثال اگر موجوداتی در برودتی معادل 150 تا 200 درجه زیر صفر زندگی می کنند حق دارند که این برودت مرگبار را پیش شرط و لازمه حیات بر روی سایر سیارات بدانند.

عده ای از دانشمندان عقیده دارند که موجودات زنده روی زمین از سیاره دیگری به زمین آمده اند . به عقیده برخی از آنها طی میلیاردها  سال پیش شهابسنگی که حاوی موجودات تک سلولی بود با سطح زمین برخورد کرد و این موجودات تک سلولی از آن پس زمین را به عنوان خانه خود انتخاب کردند. این سلولها درآغاز  اقیانوسهای نخستین را  محیط امنی در برابر  پرتوهای شدید خورشیدی برای خود یافتند. به این ترتیب زمین تبدیل به سیاره حیات شد. بعدها از این موجودات تک سلولی حیات چند سلولی تکوین یافت و در حدود 500 میلیون سال پیش حیات بر سطح خشکی های زمین نیز گسترش یافت زیرا که در این بین یک لایه هوا یعنی لایه اوزون در جو زمین به وجود آمده بود که موجودات خشکی زی را در برابر پرتوهای خطرناک خورشید محافظت می کرد.

در سال 1996 دانشمندان شهابسنگی را کشف کردند که متعلق به سیاره مریخ بود و حدود 15 میلیون سا ل از عمر آن می گذشت. دانشمندان در این شهابسنگ کپسولهای میکروسکوپی ای پیدا کردند که شبیه به باقیمانده نوعی باکتری بود و به وضوح نشانگر وجود حیات در خارج از کره زمین است. خبر این کشف بزرگ در آن سا ل جهان علم را تکان داد.

اختر شناسان همه روزه در تلاش اند تا سیارات دیگری را در ورای منظومه شمسی کشف کنند و تا  به امروز موفق شده اند تعداد زیادی سیاره را در منظومه های دیگر کشف کنند که این سیارات اندازه ای به مراتب بزرگتر از مشتری داشته اند. شاید در یکی از این منظومه ها سیاره ای مانند زمین وجود داشته باشد و شاید در این سیارات موجودات هوشمندی مانند ما انسانها در حال زندگی کردنند باشند. در کل ما از این گفته ها نتیجه می گیریم که حیات نمی تواند تنها تحت شرایط حاکم بر زمین شکل بگیرد. پس ما باید دور این گفته قدیمی را  خط بکشیم و کیهان را از دید جدید دیگری کاوش کنیم.

     

آیا موجودات بیگانه زمانی از زمین دیدار کرده اند؟

شاید موجودات بیگانه هزاران سال پیش از سیاره ما دیدار و با پیشینیان ما صحبت کرده باشند. بدیهی است که نیاکان ما در آن زمان نه چیز زیادی درباره عالم می دانستند و نه درک و فهمی از یک فناوری بسیار پیشرفته داشتند. به این سبب آنها شاید این بیگانگان نیرومند را به عنوان خدایان خویش می انگاشتند. این مسئله ای است که حداقل نویسنده سوئیسی اریک فون دنیکن از دهها سا ل پیش در نوشته های خود ادعا کرده است.نخستین کتابش در این باره که در سا ل 1968 انتشار یافت به یکباره او را مشهور کرد. این کتاب خاطراتی در باره آینده نام داشت. او در این کتاب ادعا کرد که بسیاری از چیزهایی که در نظر باستان شناسان اسرار آمیز و معما گونه جلوه می کند در واقع توصیف و نمایش ناشیانه وقایع و حوادثی اند که در زمان اجداد و نیاکان ما اتفاق افتاده و برای آنها درک ناشدنی و نامفهوم بوده اند.

دنیکن پس از آن کتابهای زیاد دیگری در زمینه های مشابه نوشت. او انبوهی از اسناد ، مدارک و شواهدی را برای ادعاهای خود مطرح کرد. اگر ما نوشته های او را باور کنیم بیگانگان خارج از زمین نه تنها بارها از زمین دیدار کرده اند بلکه به طور چشمگیری در وقایع و فرایندهای زمینی دست داشته اند. به ادعای این نویسنده موجودات بیگانه با روشهای فناوری ژنتیکی عوامل وراثتی ما را تغییر دادند تا نبوغ و استعدادمان را افزایش دهند. آنها در ساخت اهرام ثلاثه مصر کمک کردند و به انسان اختر شناسی ، کشاورزی و پزشکی آموختند و حتی بعضی از انتخاب شدگان را به سفرهای فضایی کوتاه بردند.

شمار زیاد اسناد و مدارکی که دنیکن در کتابهای خود می آورد در نظر اول محکم و قانع کننده به نظر می رسند که در ادامه به توضیح برخی از آنها می پردازیم.

 

 

 استون هنج رصد خانه ای هزاران ساله

در جنوب انگلستان مجموعه تخته سنگی عظیمی به نام استون هنج وجود دارد که این مجموعه در حدود سال 2800 قبل از میلاد مسیح بنا شده است. چشمگیرترین بنا در این مجموعه ساختار نعل اسبی شکلی متشکل از پنج تخته تریلیت عظیم است.(واژه تریلیت از زبان یونانی گرفته شده و به معنای ساختمانی با سه تخته سنگ است). هر تریلیت از دو ستون سنگی عمودی به ارتفاع بیش از هفت متر و هر یک به وزن حدود 50 تن تشکیل شده است که بر روی هر دو ستون یک تخته سنگ عظیم به طور افقی قرار گرفته است. تنها حمل و نقل و بر پا داشتن چنین تخته سنگهای چند تنی خود نشانه چشمگیر از وجود یک قابلیت و ظرفیت فنی بالاست. این تخته سنگهای عظیم خود از صخره های سنگی کوهستانی که در فاصله 32 کیلومتری قرار دارد جدا شده و به این مکان انتقال یافته اند. ولی مسئله شگفتی آفرین در استون هنج تخته سنگها نیستند بلکه نظم و ترتیب قرار گرفتن آنهاست. در سالهای اخیر محاسبات و پردازشهای رایانه ای چنین نتیجه داده اند که این تاسیسات در واقع رصدخانه عظیمی را برای مشاهده و رصد مسیر حرکت خورشید و ماه تشکیل می دهد.سنگها چنان نظم و ترتیب یافته اند که خطوط فرضی مواضعی را نشان می دهند که خورشید در اوقات تحویل آفتاب تابستانی یا زمستانی از آن مواضع طلوع می کند و ماه در زمانهای معینی از سال در آن مواضع پدیدار می شود.

نقشه های جغرافیایی 11000 ساله

در روز نهم نوامبر سال 1929 دکتر خلیل الدم رئیس موزه ملی ترکیه دو قطعه پاره شده از یک نقشه جغرافیایی متعلق به پیری رئیس دریانورد شهیر عثمانی پیدا کرد. پیری رئیس در زمان حیات سمت امیرالبحری ناوگان دریای سرخ و خلیج فارس را به عهده داشت. او در سال 1513 در شهر گلیبولو ترسیم نقشه های جغرافیایی را آغاز کرد و در سال 1517 آنها را در سفری به استانبول به سلطان سلیم اول فاتح مصر تقدیم نمود. پیری رئیس حتی قبل از پیدا شدن این قطعات نیز به عنوان یک نقشه کش ماهر در ترکیه شهرت فراوان داشت. از او 215 نقشه دیگر نیز باقی مانده است که وی در کتابی به نام بحریه آنها را شرح داده و تفسیر کرده است. دو قطعه نقشه پیدا شده توسط خلیل الدم را که با رنگهای بارز بر رمی پوست آهو رسم شده اند را  قطعاتی از نقشه کل جهان می دانند که به دست پیری رئیس ترسیم گردیده و از قرنها پیش مفقود الاثر محسوب می شد. در سالهای دهه 40 قرن حاضر کپی هایی از این قطعات نقشه در مقیاس وسیع تهیه شد و در اختیار موزه ها و کتابخانه های متعدد قرار گرفت. در سال 1954 این اوراق به دست آرلینگتن. اچ مالری کارتوگراف مشهور آمریکایی که به ویژه در بررسی و ارزیابی از نقشه های دریایی قدیمی تبحر و مهارت خاصی داشت رسید. نقشه های پیری رئیس مالری را بشدت تحت تاثیر قرار داد. چون بر روی آنها قاره قطب جنوب رسم شده بود که در سال 1513 هنوز کشف نگردیده بود. پیری رئیس در کتاب بحریه خود نوشته است که نقشه کامل جهان را از ترکیب 20 نقشه جزئی کوچکتر رسم کرده و برای ترسیم محدوده سواحل جزایر آنتیل نیز از یک نقشه متعلق به کریستف کلمب استفاده کرده است. که البته باید متذکر شد که تاکنون هیچ کس چنین نقشه ای که متعلق به کریستف کلمب باشد پیدا نکرده است. در کتاب بحریه در مورد قاره آمریکا جزییاتی ذکر شده که قطعا" برای پیری رئیس ناشناس بوده است. البته این احتما ل وجود دارد که رئیس جزئیات نامبرده را از کریستف کلمب که تازه در سال 1511 از سفر اکتشافی خود باز گشته بود کسب کرده باشد. از نظر تئوریک این تبادل تجربه امکان پذیر می باشد اما شخص پیری رئیس از بی نظیر بودن نقشه هایش کاملا" مطمئن بوده و در این مورد متذکر شده است که در حال حاضر هیچ کس نقشه ای مانند این نقشه در اختیار ندارد.

آرلینگتن مالری از همکار خود والترز که در انستیتوی نقشه برداری نیروی دریایی آمریکا کار می کرد درخواست کمک نمود. والترز به محض دیدن نقشه ها از دقتی که در تعیین و ترسیم فاصله های میان دنیای نو و کهن به کار رفته است شگفت زده شد. چون در آغاز قرن شانزدهم هنوز قاره آمریکا در هیچ نقشه ای رسم نشده بود. دقت کامل در تعیین محل جزایر قناری و جزایر آزور نیز برای والترز که در این زمینه کارشناسی مسلم محسوب می شد تعجب آور بود. او و مالری همچنین متوجه شدن که پیری رئیس در ترسیم نقشه ها یا از مختصات مرسوم در زمان خود استفاده نکرده و یا زمین را مانند گذشتگان صفحه ای مستوی فرض کرده بود. این امر پژوهشگران نامبرده را کنجکاو نمود و آن دو برای سر در آوردن از موضوع ،شبکه نقشه خوانی ویژه ای طراحی کردند و به کمک آن نقشه های قدیمی پیری رئیس را بر روی یک کره جغرافیایی مدرن منتقل نمودند.

حیرت و شگفتی کارشناسان وصف ناپذیر بود: نه تنها محیط مرئی و خطوط فاصل سواحل آمریکای شمالی و جنوبی دقیقا" در همان جا قرار داشتند که طبق شناخت امروزی ما باید قرار داشته باشند بلکه محیط مرئی و خطوط ساحلی قاره قطب جنوب نیز با شناخت امروزی ما دقیقا" منطبق بود. در نقشه ای که پیری رئیس از جهان ترسیم نموده منتهی الیه خشکی آمریکای جنوبی به وسیله نوار باریکی به قاره قطب جنوب متصل است. در حالی که امروزه در فاصله بین فایرلند و یخهای قطب جنوب فقط یک دریای طوفانی وجود دارد. والترز و مالری نقشه پیری رئیس را میلی متر به میلی متر با نقشه های جدیدی که با مدرنترین ابزار نقشه برداری از طریق هوا رسم گردیده اند مقایسه کرده و اطلاعات تکمیلی زیادی را نیز که به وسیله عکسبرداری با نور ماوراء قرمز به وسیله هواپیما به دست آمده بود به کمک طلبیدند. بالاخره معلوم شد که حدود 11000 سال پیش یعنی در اواخر دوران یخبندان، چنین راه خشکی میان آمریکای جنوبی و قاره قطب جنوب حقیقتا" وجود داشته است. پیری رئیس در نقشه قطب جنوب با دقت تمام جزایر، خلیجها و کوهها را مشخص و با استفاده از دقیقترین اصول نقشه برداری محل و مشخصات آنها را تعیین نموده است. اما ما امروزه قادر به دیدن این جزئیات نیستیم. چون آنها در زیر لایه ضخیمی از یخ قرار دارند.

اریک فون دنیکن درباره نقشه های پیری رئیس می گوید: نقشه های جغرافیایی پیری رئیس یکی از مدارکی است که من برای اثبات فرضیه خود مبنی بر سفر ماواء زمینیان به دنیای ما در گذشته های دور مورد استفاده قرار می دهم. برای من مسلم است که ماوراء زمینیان از سفینه فضایی خود که در مدار کره زمین پرواز می کرد به نقشه برداری از قاره ها و دریاها پرداخته بودند. نقشه هایی که بدین ترتیب تهیه شد به عنوان هدیه در اختیار اجداد ما قرار گرفت و آنان که مفهوم این نقشه ها را درک نمی کردند آنها را به عنوان اشیاء مقدس نگهداری نمودند. بدین ترتیب نقشه ها هزاران سال دوام آورد و سرانجام به دست امیرالبحر زرنگ و هوشیار عثمانی افتاد. بنابراین پیری رئیس به هنگام رسم نقشه جهان خود نیز خبر نداشت که چه چیز را به تصویر می کشد.

حال با توجه به مطالب گفته شد آیا به نظر شما نیاکان ما در هزاران سال پیش این همه توانایی ، علم و آگاهی از جهان را خود به تنهایی به دست آورده اند یا اینکه شما هم مثل اریک فون دنیکن فکر می کنید که در گذشته های بسیار دور موجودات هوشمند بیگانه ای از زمین دیدار کرده اند؟

 

 ------------------------------------------------------------------------------------------------------

بشقاب پرنده ها(یوفوها)
UFO unidetified flying object)) در واقع شیئی پرنده یا پدیده ای بصری است که برای مشاهده کننده غیر قابل فهم و تشریح است. سالهاست که بسیاری از مردم از گوشه و کنارجهان    اشیاء پرنده عجیب و ناشناخته ای  را در آسمان مشاهده می کنند و گزارش های متعددی را در اختیار محققین و دانشمندان این رشته قرار می دهند. دانشمندان توانسته اند منشاء بسیاری از این اشیاء پرنده را بیابند اما درصد کمی از این اشیاء پرنده منشاء شان ناشناخته است و دانشمندان هنوز نتوانسته اند پرده از اسرار این اشیاء پرنده بردارند.

به راستی ماهیت بشقاب پرنده ها چیست و منشاء آنها از کجاست؟ آیا سلاح سری دولت آمریکا یا قدرت های بزرگ غرب است یا به گمان بسیاری از دانشمندان امور فضایی سفینه ها و سلاح فوق زمینیان است که هرازگاهی از ستارگان دور و فضای بیرون، زمین ما را ملاقات و حتی مورد تهاجم قرار می دهند؟ به راستی راز بشقاب پرنده چیست و چه کسانی آن را دیده اند و چگونه انسان ها با سرنشینان آنها تماس گرفته اند؟ قوانین پنهان در پس این اجسام بیگانه کدامند که با بازی گرفتن بیش از 40 قرن دانش تجربی بشر همچنان به تاخت و تاز زمین ادامه می دهند؟ اینها سوال هایی است که در این مقاله سعی شده است تا حدودی به آنها پاسخ های قانع کننده ای داده شود.
تاریخ مشاهده بشقاب پرنده ها
آغاز مشاهدات بشقاب پرنده به 1500 سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد. آن طور که در کتب قدیمی ثبت شده فرعون تاتموس سوم دوایر پلید و نا آرام درخشانی را در پهنه آسمان نظاره کرده است. همچنین آمده است که هنگامی که لشکریان اسکندر مقدونی در حال عبور از رودخانه جاکارتس بودند دو شیء پرنده در آسمان ظاهر شده و چندین بار به سمت لشکریانش حمله بردند به طوری که باعث رم کردن اسب ها و فیل ها و متواری شدن سربازان گردیدند و سربازان تا روز بعد از عبور از رودخانه منصرف گشتند. آنها این حادثه را حادثه ای شیطانی که باعث شکستشان خواهد شد پنداشتند.
در سال 1492 میلادی ساعت 10 شب 11 اکتبر، کریستف کلمب و همسفرش پدرو گوتیرز هنگامی که بر عرشه کشتی سانتا ماریا ایستاده بودند شیء درخشانی را در دور دست مشاهده کردند. این شیء در تمام طول شب چندین بار مشاهده شد و مرتباً بالا و پایین می رفت. کریستف کلمب قبل از اینکه به خشکی برسد به مدت چهارساعت شاهد پرواز آن شیء بود. او در یادداشت هایش این پدیده را نشانه رسیدن آنها به خشکی ذکر کرده است.
همچنین در کتب تاریخ آمده است که در سال 1554 میلادی در ساعات 6تا8 صبح 10 مارس در فرانسه در اطراف ماه یک نقطه نورانی دیده شد که از خود نورهایی پخش می کرد و صدایی گوشخراش داشت و مانند نوک یک پیکان به نظر می رسید که از یک پهلوی خود به پهلوی دیگر می چرخید.
در سال 1700 میلادی هم یکی از اعضای انجمن سلطنتی انگلستان می نویسد: شب 16 دسامبر من از منطقه جیمز پارک عبور می کردم که ناگهان نوری از پشت درختان و خانه ها از سمت غرب و جنوب به آسمان برخاست که مانند یک موشک بزرگ به نظر می رسید. وقتی که آن شیء تا 20 درجه از دید من اوج گرفت به حالت افقی در آمده و به سمت شمال و شرق پرواز کرد. آن شیء بسیار نزدیک به نظر می رسید و حرکتش آرام بود. من حدود نیم مایل آن را با چشمانم تعقیب کردم. یک شعله در قسمت عقب آن نمایان بود. انتهای آن مانند ردیفی از میله های آهنین به نظر می رسید و در یک نقطه از آن شیء سیلندر مانند دنباله های نور ساطع می شد به طوری که نیمی از طول آن کاملاً شفاف به نظر می رسید.
اما مطالعه و تحقیق در مورد یوفوها یا بشقاب پرنده ها و همچنین علاقه شدید مردم به این اشیاء پرنده در بیست و چهارم ژوئن سال 1947 میلادی شروع شد. در آن تاریخ یک خلبان آمریکایی به نام کنث آرنولد 9 وسیله پرنده عجیب را بر فراز کوههای کالیفرنیا مشاهده کرد. او در این باره چنین توضیح داد: آنها به رنگ نقره ای بودند و  پروازی جهشی داشتند، مثل این که بشقابهایی را بر روی آب پرت کنیم که با سطح آب برخورد می کنند و دوباره به هوا برمی خیزند. خبرنگاران و گزارشگران روزنامه ها بلافاصله به این توصیف موثر و دلنشین چنگ زدند و به این ترتیب بود که واژه بشقاب پرنده متولد شد. بسیاری از مردم این گزارش را خواندند و خیلی از آنها نیز از آن پس گزارشهایی را به روزنامه ها ارسال داشتند که آنها نیز چیزهای پرنده دوار صفحه مانندی را دیده اند. در ظاهر این اجسام پرنده نادر به یکباره در سراسر جهان و در هر زمان از روز و به خصوص در اوقات شب بر فراز آسمان ظاهر می شدند. اشخاص معدودی نیز کمی پس از آن حتی ادعا کردند که موجوداتی انسان گونه و عجیب و غریب از بشقاب پرنده ها پیاده شده، با آنان صحبت کرده و آنها را به سفر فضایی در پهنه کیهان دعوت کرده اند. در این زمینه به خصوص شخصی به نام جرج آدامسکی که از قرار معلوم در رصدخانه مشهور مونت پالومار در کالیفرنیا اشتغال داشت، معروف و شناخته شد. او چندین کتاب درباره سفرهای فضایی بشقاب پرنده ای خود انتشار داد و این کتابها در تیراژهای میلیونی در سراسر جهان به فروش رفت.
اشخاص دیگری گزارش دادند که آنها توسط سرنشینان بشقاب پرنده ها به اسارت در آمده اند و بر عرشه بشقاب پرنده ها تحت عملهای جراحی نادر و عجیب قرار گرفته اند.
ماجرای ناپدید شدن یکی از فرماندهان ارتش شیلی در حین رویارویی با یک یوفو
در 25 آوریل سال 1977 سرجوخه آرماندو والدوس در برابر چشمان حیرت زده سربازان زیر دستش در دل شب ناپدید شد. همان طور که در اسناد محرمانه ارتش شیلی ظبط شده است آن شب یک گلوله بزرگ نورانی در فاصله چند ده متری آتش اردوگاه سربازان ظاهر شده بود و آنچه بعد از این واقعه اتفاق افتاد از طرف ارتش شیلی سخت پنهان نگاه داشته شد. حتی سرجوخه آرماندو والدوس و هفت سرباز زیر دستش را هم سرویسهای ویژه ارتش شیلی در جایی نامعلوم تحت نظر قرار دادند و به هیچ وجه اجازه ملاقات و تماس با کسی را نداشتند.
در ماه می سال 1978 سرجوخه والدوس و سربازانش را به محل وقوع آن حادثه مرموز بردند. ارتش شیلی ورود به منطقه بازسازی حادثه را ممنوع کرده بود. بالاخره در دسامبر 1978 سرجوخه والدوس به دلیل نامعلومی از ارتش استعفا کرد و محققین توانستند مصاحبه ای اختصاصی را با وی انجام دهند.
سرجوخه آرماندو والدوس در مورد حادثه آن شب چنین گفت: یک روز عادی بود که من و افرادم کارهای معمولی و روزمره خود را انجام می دادیم. حدود 30-20 دقیقه بعد از نیمه شب یکی از افرادم که همراه با سرباز دیگری در سی چهل متری ما مشغول نگهبانی بود، به سرعت پیش ما آمد و اطلاع داد که هم اکنون اتفاقی عجیب در شرف وقوع است. ما ابتدا تصور نمودیم که مساله درباره چهارپایانی است که نگهبانی از آنها را برعهده داشتیم. من و تمامی افرادم خارج شدیم و به محل رسیدیم. آنچه همگی ما شاهد آن بودیم یک نور خیلی بزرگ بود که با سرعت تمام روی تپه ای در 500 الی 600 متری ما پایین می آمد. فکر کردیم باید یک شهاب آسمانی یا چیزی شبیه آن باشد. در نگاه اول بیشتر شبیه به آتشبازی بود اما پس از چند ثانیه پشت آن تپه ناپدید شد. اما از اطراف تپه روشنی درخشنده ای دیده می شد. ناگهان در یک لحظه به فکرم رسید با یکی از افرادم بروم و این نور را از نزدیک ببینم. هنوز من این فرمان را نداده بودم که یکی از افرادم ما را متوجه جهتی مخالف جهتی که جمع شده بودیم، تقریباً سمت چپمان کرد. آنچه دیدم اسباب حیرت و حتی وحشتمان شد. آن موقع هیچ کس نتوانست حدس بزند که آن چیز یک بشقاب پرنده است. نوری بود به قطر حدود 20 متر بیضی شکل که در مرکز درخشندگی بیشتر داشت. به نحوی پیدا بود که این نور از چیزی به وجود می آید ولی از چه چیز نمی دانم. از آن لحظه من و افراد جمعی خود شروع به احساس حسی مرموز کردیم. گویی چیزی از درون تمامی وجود ما را تسخیر می کرد. تاکنون نمی دانیم این نور چگونه پدیدار شد. ولی فهمیدیم که مانع از آن شد که ما به سمت نور اولی در پشت تپه برویم. آن لحظه افراد من کنترل خود را از دست دادند و بدون اینکه بفهمیم از کی و چگونه، خود را در حالتی یافتیم که همه بازوی یکدیگر را گرفته بودیم. فکر می کنم من این فرمان را داده بودم. مدتی طولانی در این حالت ماندیم. بعضی از افرادم دعا می خواندند و بعضی دیگر گریه می کردند. من به عنوان فرمانده دسته مجبور بودم که کاری کنم. این بود که به طرف نور فریاد زدم و خواستم که خودش را معرفی کند ولی می دانستم که بیهوده دارم داد می زنم و با کسی طرف نیستم. لحظه ای بعد حیوانات و اسبهای آن نقطه شروع به رفتاری غیر عادی کردند. سگی که با ما بود خود را پشت ما پنهان کرد و به تماشای نور پرداخت. ما فکر کردیم که با پدیده خطرناکی روبرو هستیم چون حیوانات هم از خود ترس نشان می دادند. بعد از مدتی که نمی دانم چقدر بود دستور دادم که آتش را خاموش کنند چون فکر کردم شاید آتش آن پدیده را به خود کشانده است. این بود که همگی برای خاموش کردن آن حرکت کردیم و به اندازه فقط چهار پنج قدم و نه بیشتر از هم جدا شدیم که در این حال فکری به خاطرم خطور کرد.نمی توانم توجه کنم که چرا به طرف نور به راه افتادم. اما گویی نیرویی عجیب مرا به سمت نور به راه می انداخت. در این حال شش هفت قدم معمولی از محل تجمع افراد فاصله گرفتم. از این لحظه چیزی به یاد ندارم فقط فردای آن روز افرادم برایم گفتند که در یک محل از نظر آنها ناپدید شدم و مدتی بعد درست در همان محل آشکار شدم و این زمان فقط 15 دقیقه به طول انجامید. حالتی عجیب داشتم و با حالت تشنج و بحران عصبی کلماتی نظیر ما دوباره باز خواهیم گشت می گفته ام. به یاد می آورم که وقتی فردای آن شب به حال آمدم نمی دانستم که چطور شده که در این وضعیت قرار گرفته ام. اول فکر کردم خواب بوده ام اما با به یاد آوردن بعضی چیزها از این فکر دست کشیدم. همین طور یادم می آید که افرادم را صدا کردم تا از آنها بپرسم آیا به درستی چیزی روی داده است؟ اما هیچ چیز رخ نداده بود. آنچه دیدیم مشاهدات همه ما بود و تاکنون هم برایم غیرقابل حل باقی مانده است. اما آنچه بعدها رخ داد داستانی طولانی دارد: فردای آن روز در من تحولات عجیبی پیش آمده بود. احساس خستگی جسمانی عجیب و درد شدیدی در پهلوها می کردم. انگار کار بدنی فوق العاده ای انجام داده باشم. در روز واقعه من ریشم را تراشیده بودم ولی وقتی فقط به مدت 15 دقیقه ناپدید و سپس آشکار شدم ریش بلند ده روزه ای داشتم. نکته عجیب اینکه افراد من هیچکدام این نشانه را نداشتند. فقط دچار شک عصبی شده بودند. تقویم ساعتم هم 5 روز جلو رفته بود.
ماجرای ناپدید شدن دو هواپیمای جنگنده در حین رویاروئی با یک یوفو
در شب 16 نوامبر سال 1988 شخصی به نام یسنیا والازکوئز یک کره عظیم زرد رنگی را در آسمان حوالی شهر سن ژرمن مشاهده کرد. او فوراً اعضای فامیل خود را مطلع نمود و همگی به اتفاق هم این منظره خارق العاده را تماشا کردند.
ناگهان دو هواپیمای جت جنگنده از سوی جنوب پدیدار شده و به تعقیب آن شیء پرداختند. پدر یسنیا در این باره گفت: یوفوها در میان آسمان متوقف شدند و جت ها از بالا و پایین و در اطراف آن به پرواز ادامه دادند. ناگهان به نظر رسید که آنها از قسمت پایین به داخل آن شیء فرو رفته و ناپدید شدند. ما دیگر نتوانستیم آن جت های جنگنده را ببینیم و صدای موتور آنها هم دیگر شنیده نمی شد. در این موقع دو گلوله کوچک نورانی از آن شیء جدا شد و با سرعت فوق العاده ای دور گشت و به دنبال آن شیء اصلی نیز با سرعتی زیاد دور شد.
ماجرای قربانی شدن یک کره اسب توسط موجودات بیگانه
در 9 سپتامبر سال 1967 لاشه کره اسبی سه ساله به نام لیدی در نزدیکی آلاموزا در دره سان لوئیز، جنوب کلورادو پیدا شد. جمجمه این حیوان از مغز تهی و ستون فقرات و بعضی از اعضای داخلی این حیوان ناپدید شده بود. عجیب اینکه هیچ اثری از خون و یا رد اتومبیل(دال بر حمل آن به این نقطه) نیز وجود نداشت. اما درفاصله حدود سیزده متری از این لاشه پانزده اثر مدور از لوله های اگزوز به اضافه شش تا هشت سوراخ در حدود 10 سانتیمتر قطر و 10 سانتیمتر عمق در محیط دایره ای به قطر سه پا دیده می شد. یک مامور جنگلبانی که با دستگاه گایگرکاونتر محل را بررسی نمود آثار تشعشعات رادیواکتیو را در حوالی لوله های اگزوز ثبت کرد که به طرف لاشه اسب به تدریج از شدت آن کاسته می شد.
دکتر جان آلت شولر استادیار هماتولوژی و پاتولوژی در مرکز علوم تندرستی دنور در دانشگاه کلورادو، ده روز پس از وقوع حادثه لاشه اسب را مورد مطالعه قرار داد و از آنچه که یافت شوکه شد. او در این باره گفت: وقتی که به نزدیکی لاشه اسب رسیدم متوجه شدم که شکافی مستقیم از گردن تا انتهای قفسه سینه ایجاد کرده اند. برشی بسیار دقیق. در دو طرف خط برش رنگ پوست تیره شده درست مانند حالت گشودن جسد توسط یک شعاع باریک از پرتوی سوزان. لبه بیرونی خط برش سخت بوده، حالتی که در جراحی معمولاً توسط اشعه لیزر به وجود می آید. اما در سال 1967 هنوز تکنولوژی جراحی با اشعه لیزر در اختیار بشر قرار نداشت. من نمونه ای از این قسمت سخت و تیره رنگ را در لابراتور در زیر میکروسکوپ بررسی نمودم. در حد سلولی، تغییر رنگ و علائم تخریب که با آثار سوختگی تطبیق می کند مشاهده می شد. اما آنچه مرا فوق العاده حیرت زده کرد فقدان خون در بدن حیوان بود. من صدها بار لاشه هایی را تشریح کرده ام و می دانم که نمی توان لاشه ای را بدون ایجاد خونریزی شکافت. اما در این مورد به خصوص آثار خونریزی در روی پوست حیوان و یا در اطراف آن دیده نمی شد. اصولاً خونی وجود نداشت. در درون قفسه سینه لاشه هم هیچ ارگانی دیده نمی شد. کسی که سینه این حیوان را شکافته بود قلب، ریه ها و حتی غدد تیروئید را با خود برده بود. قفسه سینه اسب خالی و خشک بود. شما چطور می توانید قلب حیوانی را بیرون بیاورید بدون اینکه خونی جاری شود؟
شهر بشقاب پرنده ها(منطقه 51)
شهر رازول منطقه ای است کشاورزی در جنوب شرقی ایالت نیومکزیکو. عده ای این شهر را محل فرود بشقاب پرنده می دانند. در سال 1947 یک شیء ناشناخته در این منطقه از آسمان به زمین سقوط کرد. هرگونه گزارشی که بخواهید شاهدان عینی از این حادثه داده اند.از دیدن جسد موجودات فضایی گرفته تا مواد نامعمول و نوشته هایی شبیه به علائم نگاری باستانی مصریان. اما مقاماتی که در پایگاه نظامی در همان حوالی کار می کنند همیشه اصرار داشته اند که آنچه از آسمان به زمین افتاد بقایای یک بالون یا بادکنک بزرگ هواشناسی بود. به هر حال تضاد در گفته ها باعث شده که راز رازول به مدت بیش از نیم قرن دوام آورد. سکنه رازول به اهل طنز و شوخی بودن معروفند اما برای کسانی که ژوئیه سال 1947 را به خاطر دارند داستان بشقاب پرنده در شهر آنها شوخی نیست.
آقای دنیس گلن در این باره می گوید: تا ده سال قبل این داستان را برای هیچکس تعریف نکرده بودم. آقای دنیس گلن یکی از بنیان گذاران موزه بشقاب پرنده در رازول است. موزه ای که سالی 200 هزار بازدیدکننده دارد. در سال 1947 دنیس گلن کارگر جوانی در مرده شور خانه ای بود که با ارتش قرارداد داشت. یک شب افسری از پایگاه هوایی منطقه به او تلفن زد و پرسید آیا تابوت کوچکی به اندازه یک بچه دارید و اینکه چطور می شود بافت و اجزاء جسدی را برای مدتی از فساد حفظ کرد. وقایع عجیب دیگری نیز پس از این تلفن رخ داد.
دنیس گلن به پرستاری برخورد که بسیار ناراحت بود و به او گفت که تصادفاً وارد اتاقی شده که داشتند آنجا جسد فاسد شده یک موجود فضایی را کالبد شکافی می کردند. پرستار طرحی مدادی از آنچه دیده بود برای او کشید. او مقداری از ماجرا را برای دنیس تعریف کرد و بعد حالش خراب شد و شروع به فریاد زدن کرد. از ساعت سه و نیم بعد از ظهر روز بعد پرستار غیبش زد و دیگر خبری از او نشد.
در سال 1997 که پنجاهمین سالگرد واقعه رازول بود نیروی هوایی گزارش نهایی در مورد ادعای دیده شدن اجساد موجودات فضایی را منتشر کرد. در این گزارش دیگر سخنی از بالون هواشناسی در میان نبود و گفته می شد که این اجساد احتمالاً عروسک های آزمایشات علمی بوده که بالون های نیروی هوایی به ارتفاعات بالای جو برده و ممکن است بخشی از برنامه موسوم به موگول بوده باشد. اشکال این توضیح این است که پروژه موگول شش سال پس از واقعه رازول شروع شد. امروزه اکثر ساکنین رازول شهر خود را به عنوان مرکز بشقاب پرنده پذیرفته اند و در جشن های 4 ژوئیه در شهر خود جشنواره بشقاب پرنده برگزار می کنند.
(مشاهده بشقاب پرنده در سالهای اخیر)
بشقاب پرنده ای در آسمان مکزیک
در پی فوران آتشفشان پوپوکاپتل در کشور مکزیک در سال 2000 میلادی حادثه ای باور نکردنی در اطراف این آتشفشان به وقوع پیوست.
یک عکاس مکزیکی که از فوران آتشفشان عکسبرداری کرده بود پس از ظهور عکس ها یک شیئی نورانی و عجیب را در اطراف دودهای آتشفشان تشخیص داد. او هنگام عکسبرداری متوجه این شیئی عجیب و بشقابی شکل نشده بود اما پس از ظهور عکس ها که در فاصله زمانی 20 ثانیه گرفته شده بود این بشقاب پرنده نورانی به خوبی قابل تشخیص بود و به نظر می رسید که این شیء در حال نزدیک شدن به دهانه آتشفشان فعال است.
بشقابی شکل بودن این شیء پرنده فرضیه شهاب سنگ بودن آن را رد کرد و در زمان فعالیت آتشفشان هیچ هواپیما یا هلی کوپتری در آن حوالی در حال پرواز نبوده است و این بشقاب پرنده کاملاً ناشناخته به نظر می رسید. در 1999 نیز دوربینهای مرکز پیشگیری از حوادث طبیعی مکزیک عکس های مشابهی از دهانه آتشفشان پوپوکاپتل گرفته بودند. در آن عکس ها نیز یک بشقاب پرنده در حال نزدیک شدن به دهانه آتشفشان بود و هیچکس توضیحی درباره آن نداد.
مشاهده بشقاب پرنده در تاریخ 2/1/2001
دختری با مرکز مطالعاتی بشقاب پرنده تماس گرفت و گفت: من به اتفاق پدر و مادرم از پنسیلوانیا می گذشتیم که پدرم نزدیک مغازه ای به قصد خرید نوشیدنی توقف کرد. مادرم روی صندلی جلو و من بر روی صندلی عقب اتومبیل نشسته و منتظر برگشتن پدر بودیم. خورشید تازه غروب کرده و هوا گرگ و میش بود. ناگهان
مادرم پرسید آنها چه هستند؟ پرنده اند؟ من نگاهی گذرا به آسمان انداختم و دو شیء را دیدم که در مسیر ما در حرکت بودند و فقط گفتم ، نه پرنده نیستند، شبیه به هواپیما هستند. هر دو جسم پرنده به موازات یکدیگر در حرکت بودند و هیچ نوری از خود صادر نمی کردند. وقتی نزدیکتر آمدند دیدم که شبیه عنکبوت هستند. من در آن لحظه به خاطر حملات تروریستی 11 سپتامبر نیویورک از دیدن آن دو شیء پرنده بسیار ترسیدم و با مادرم به سرعت به طرف مغازه دویدیم و پیش پدرم رفتیم تا چیزی را که دیده بودیم را به او هم نشان دهیم. اما وقتی برگشتیم آنها خیلی دور شده بودند. تکرار می کنم آنها مثل هواپیماها در یک خط مستقیم حرکت می کردند و با اینکه نزدیک سطح زمین قرار داشتند هیچ صدایی از آنها شنیده نمی شد. شکل غیر معمولی آن دو من و مادرم را حسابی ترسانده بود.
مشاهده بشقاب پرنده در تاریخ 6/1/2001
در تگزاس فردی چنین گزارش کرد که: یکشنبه ششم ژانویه ساعت 2 بعد از ظهر خواهرم چیزی در آسمان دید که بالای محل زندگیمان در تگزاس می چرخید. روز بعد دوشنبه هفتم ژانویه او که تنها کسی بود که آن را دیده بود درباره این جسم پرنده صحبت کرد و گفت: رنگش به نظر نقره ای یا فلزی می آمد و دایره وار حرکت می کرد و ناگهان ناپدید شد و دیگر نتوانستم آن را ببینم. بعد مرا بیرون برد تا محل رویت آن شیء را نشان دهد. آن موقع ساعت 3 بعد از ظهر بود که ناگهان دیدیم آن شیء دوباره همان جا و در همان نقطه قرار دارد. من هم دقیقاً چیزی را دیدم که خواهرم دیده بود. آن شیء آن قدر به سرعت می چرخید که شبیه یک بیضی به نظر می رسید.فکر می کنم بشقاب پرنده بود و مثل پرنده ای که در مقابل باد شدید قرار گرفته باشد با آشفتگی پرواز می کرد و با اینکه در ارتفاع تقریباً 300 متری یا کمتر قرار داشت اما هیچ صدایی از آن شنیده نمی شد. در آن لحظه خورشید پشت سر ما در غرب بود و هر لحظه که در مسیری مشخص در جهت خورشید می چرخید بسیار درخشان می شد گویی که تنها قسمتی از بدنه آن از فلز براق است. البته به طور مستقیم نور خورشید را منعکس نمی کرد اما بیشتر مواقع نقره ای به نظر می رسید. وقتی این مورد را به مرکز مطالعات بشقاب پرنده از طریق پست الکترونیک اطلاع دادم شخص دیگری در پرلند گفته بود که او نیز همان شیء را با همان مشخصات دیده است.
مشاهده بشقاب پرنده در تاریخ 3/9/2001
از ایالت آریزونا مردی تماس گرفت و گفت: همسرم راننده کامیون است و به وجود بشقاب پرنده ها عقیده ای ندارد(شاید بهتر بگویم عقیده نداشت). من و او سابقاً با هم کار می کردیم اما حالا او خودش به تنهایی کار می کند. یک شب که از آریزونا به سوی نیومکزیکو در حرکت بود، ساعت 21:45 تا 22، سه شیء استوانه ای شکل دید که کنار یکدیگر جست و خیز می کردند. آنها در ابتدا از سمت چپ او(غرب) حرکت می کردند. سپس از بالای سرش گذشتند و به سمت راست وی(شرق) آمدند. او در آن لحظه که آن اجسام را در آسمان مشاهده می کرد با تلفن همراه خود با من تماس گرفت و جزئیات را شرح می داد. به او گفتم شاید چراغ های چشمک زن هستند که از دور می بیند و در جواب گفت: نه نوری که می بینم ثابت و به رنگ نقره ای متمایل به آ بی است.از او خواستم که توقف کند و آرام باشد و موتور ماشین را خاموش کند و توجه کند که آیا صدایی مثل صدای موتور یا چیزی شبیه به آن را می شنود یا خیرو او نیز همین کار را کرد و گفت که کاملاً ساکت و آرام است و ابداً هیچ صدایی از آنها شنیده نمی شود. از او خواستم تخمین بزند که چقدر به سطح زمین نزدیک اند و او گفت که حداکثر از نیم تا 5/1 کیلومتری او فاصله دارند و ادامه داد که به سمت پایین و بالا و نامنظم حرکت می کنند و با سرعت بسیار زیاد دور یکدیگر می چرخند. او نمی توانست هیچ علامت یا لامپ یا شکلی قابل شناسایی ببیند و به قول او آنها فقط می درخشیدند. باور کنید همسرم دیوانه نیست. ای کاش من هم آنجا بودم و این صحنه را می دیدم. او هرگز به من دروغ نگفته و در آن لحظه کاملاً جدی صحبت می کرد و آنچه را که دیده بود اصلاً شباهتی به هواپیما نداشت. من قبلاً در نیروی هوایی مشغول به کار بودم و عضو خانواده ای هستم که در هوانیروز کار می کردند و تاریخچه ای نظامی دارند. با فن آوری شناخته شده امروزی محال است که در حین پروازبتوان با سرعت سرسام آور کنار یکدیگر چرخید و به هم برخورد نکرد.
گروه بندی مشاهدات بشقاب پرنده ها
مردم گزارش می دهند که به شیوه های مختلف با بشقاب پرنده ها روبه رو شده اند. یک اخترشناس آمریکایی به نام جی آلن هاینک این شیوه ها را مورد بررسی قرار داد و به این دو شیوه اساسی برخورد با بشقاب پرنده رسید: مشاهده از دور و برخورد از نزدیک.
در مشاهده از دور بشقاب پرنده دورتر از آن است که بیننده بتواند مشخص کند که چه چیزی را دیده است و یا بتواند جزئیات آن را شرح دهد. ولی هنگامی که بیننده گزارش می دهد از فاصله نزدیک با بشقاب پرنده ها برخورد کرده است می توان گفت برخوردی از نزدیک صورت گرفته است. هاینک می گوید سه نوع برخورد از نزدیک وجود دارد:
ا- برخورد نزدیک از نوع اول: بیشتر اشخاصی که با بشقاب پرنده روبه رو می شوند فقط موفق به دیدن آن می شوند. در این نوع برخورد بشقاب پرنده هیچ گونه مدرکی در محلی که دیده شده است به جا نمی گذارد.
2- برخورد نزدیک از نوع دوم: برخی از مردم گزارش می دهند بشقاب پرنده ای که با آنها برخورد کرده مدرکی فیزیکی مثل علامتهایی روی زمین بر جا گذاشته است. یا می گویند که احساس ضعف کرده اند یا بشقاب پرنده بوهای عجیب یا چیزهایی مثل الکتریسیته ساکن، مغناطیس قوی یا گرما ایجاد کرده است.
3- برخورد نزدیک از نوع سوم: هاینک می گوید اشخاصی که گزارش می دهند موجوداتی را در داخل بشقاب پرنده یا در نزدیکی آن مشاهده کرده اند یا با آنها برخورد کرده اند یا حضورشان را حس نموده اند برخورد نزدیک از نوع سوم را گزارش می دهند.
منشاء بشقاب پرنده ها
مطالعه گزارش های بشقاب پرنده نشان می دهد که تعدادی از آنها نادرست و تعدادی هم با قوانین موجود علمی قابل تعبیر هستند. ولی تعدادی از این گزارش ها باقی می ماند که تعبیر آنها غیر ممکن است. با وجود این نظریه های مختلفی برای تعبیر آنها ارائه شده است. به عنوان مثال عده ای معتقدند که ظهور این اشیاء مربوط به پدیده های جوی است. مانند انعکاس نور به وسیله قشرهای مه آلود جو، عبور شهابهایی که به طور تناوبی پرنور می شوند، تخلیه الکتریکی، انتشار نامنظم اشعه راداری در قشرهای جو که رطوبت و حرارت داخل آنها دارای تغییرهای سریع و زیاد است و غیره. به طور کلی نظریه های مربوط به منشاء یا منشاء های گوناگون اشیاء پرنده ناشناخته عبارتند از:
1- تعبیر نادرست پدیده های فیزیکی شناخته شده(پدیده های ستاره شناسی، هواشناسی، نوری و غیره)
2- پدیده های فیزیکی شناخته نشده( مانند پدیده های نادر الکتریسیته جو، پدیده های ابری، پلاسمای طبیعی و غیره)
3- پدیده های ناشی از تکنولوژی پیش قراول( مانند قمر مصنوعی، وسایل نقلیه آزمایشی، پدیده های ناشی از مراجعت سفینه های فضایی به داخل جو و غیره)
4- سفینه های تجسسی موجودات هوشمند خارج از زمین
5- پدیده های روان شناسی شناخته نشده
6- درغگویی و تقلب مشاهده کننده در تهیه گزارش و مدارک مربوطه
7- خیالاتی شدن مشاهده کننده
برای اینکه بدانیم کدام یک از هفت نظریه فوق منشاء اشیاء پرنده ناشناخته است متخصصین مختلف باید گزارش ها و مدارک مربوط به آنها را به طور دقیق مطالعه و بررسی نمایند.
بیشتر دانشمندان نظریه شماره 4 را منشاء اشیاء پرنده ناشناخته می دانند. به عبارت دیگر آنها معتقدند که اشیاء پرنده ناشناخته احتمالاً سفینه های تجسسی دنیای خارج از زمین هستند که برای مطالعه در فضا به پرواز در می آیند. نظر به اینکه در منظومه شمسی فقط روی زمین موجود زنده وجود دارد لذا احتمالاً اشیاء پرنده ناشناخته سفینه های موجودات خارج از منظومه شمسی هستند. دلیل اعتقاد به این نظریه آن است که وجود موجودات غیر زمینی در عالم حتمی است. زیرا چنانچه می دانیم یک ستاره به نام خورشید به انضمام 9 سیاره و تعدادی قمر و مقداری مواد دیگر منظومه شمسی ما را تشکیل می دهند. خورشید یک ستاره معمولی کهکشان ماست و نظیر آن ستاره های بی شماری وجود دارند و منظومه شمسی در نقطه ای به خصوص از کهکشان ما قرار ندارد که بتوان امکان وجود موجودات هوشمند را فقط به آن نقطه اختصاص داد. ضمناً ستاره شناسان با وسایل نجومی موجود حدود 100 میلیارد کهکشان را پیدا کرده اند. واضح است که کهکشان های دیگری نیز وجود دارند که به واسطه دوری زیاد با وسایل فعلی قابل دیدن نیستند. از طرف دیگر با در نظر گرفتن همه احتمالات مربوط به وجود منظومه ای نظیر منظومه شمسی که دارای شرایط قابل زیستی نظیر شرایط روی زمین باشد تخمین زده می شودکه تقریباً حدود 10درصد ستاره های هر کهکشان چنین شرایطی را دارند. حال باید بپذیریم این نظریه که اشیاء پرنده ناشناخته سفینه های فضایی موجودات هوشمند خارج از منظومه شمسی هستند و با مقایسه امکانات موجود در روی زمین برای پروازهای فضایی نتیجه می گیریم که موجودات خیلی پیشرفته تر از ما در عالم وجود دارند. این پیشرفت آنها ممکن است به خاطر عمر زیاد منظومه آنها باشد زیرا خورشید یک منظومه خیلی جوان است و در اوایل زندگی ستاره ای خود قرار دارد.

 

 

میلاد جبوری عباسی

انجمن ستاره شناسی اهواز